بسم الله الرحمن الرحیم

آش نذری

بر آن شدیم تا با یک کاری که هم کار فرهنگی و هم کمکی برای جبهه ها باشد انجام بدهیم قرار قرار بر این شد آخر هفته آش نذری برای سلامتی رزمندگان برپا کنیم آش را بفروشیم و پول آن را برای جبهه ها ارسال کنیم دانش آموزان را از تصمیم خود آگاه کردیم و از آنها خواستیم در این کار مشارکت کنند از فردای آن روز مادران و پدران دانش آموزان فعالانه برای پنجشنبه با ما در ارتباط بودند تا جایی که ما قصد داشتیم یک اجاق داشته باشیم آنقدر استقبال برای مشارکت عالی بود که کار به جایی رسید یک اجاق به ده اجاق رسید

مادری آمد گفت نعنا داغ آن با من

مادری دیگری آمد گفت ما چند نفر هستیم پیازداغ آن با ما

و چند ما دردیگر آمدند قبول کردند تا سبزی آن را تهیه و پاک کنند

به این شکل خانوادهها مسئولیت کار را پذیرفتند روز پنجشنبه همه جمع شده بودند اجاق ها آماده بود  بلندگوها کار می کردند سرودهای از مداحی صادق اهنگران را و مارش عملیات را پخش میکرد بزرگترها در کنار هر اجاقی صف ایستاده بودند تا اش را هم بزنند میگفتند حاجت داریم مریض داریم اجازه بدهید چند لحظه اش را هم بزنیم هرکس که مشغول هم زدن اش بود همان موقع زبانش به دعا مشغول بود تعدادی از مادرها و پدرها و که کسی از از انها در جبهه بود یا زخمی بود یا شهید شده بود فعالتر تلاش میکرد عدادی از حاضرین سنشان بالا بود کتاب دعا و تسبیع در دست گوشه ای از حیاط  مدرسه با حالتی زیبا مشغول دا بودن در این ما بین کودکان هم حضور داشتن در گوشه گوشه مدرسه بازی کودکانه خود را داشتند

تا نهایت آش آماده شد وقت توزیع شد  قرار شد آش را در قبال گرفتن پول بدهیم

مردم خودشان اورده بودند خودشان پختن خودشان دعا کردند بچه های خودشان جبهه بود اش برای سلامتی بچه های خودشان بود

پولها را بدون شمارش میریختند داخل کیسه التماس میکردند اش میگرفتند

آش پخش شد مقدار زیادی پول جمع شد خاطره زیبایی برای دانش آموزان ساخته شد دعای مردم برای رزمندگان ؛ پخش آش نذری ؛ خاطره زیبا برای خانواده و بچه ها و کمک خوبی برای جبهه ها شد مدیر مدرسه زمان جنگ


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها